loading...

چغور پغور

دیروز رفتم سر کار و همینطور که توقع داشتم، دستگاه کار میکرد و چون قلقش رو نمیدونستن، گفتن وا مصیبتا که این خراب شده و تقصیر میناست. خوب نکته این نبود که من بابت...

بازدید : 1
يکشنبه 4 اسفند 1403 زمان : 18:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چغور پغور

دیروز رفتم سر کار و همینطور که توقع داشتم، دستگاه کار میکرد و چون قلقش رو نمیدونستن، گفتن وا مصیبتا که این خراب شده و تقصیر میناست. خوب نکته این نبود که من بابتش ناراحت شدم چون قابل ذکر دوباره هست که عمیقا به تخمم. اما دائما خودم رو داشتم به علی ثابت میکردم که ببین من خیلی همه تن حریف میتونم باشم، من سعی میکنم زرنگ باشم، من اونقدرا هم که فکر میکنی حواسپرت نیستم و همه موارد. خلاصه که حس گوه بعدش برای ثابت کردن خودم به اون که اون اصلا یه جا نشسته بود داشت ماستشو میخورد من هی یقه‌اش رو میگرفتم که «نه ببین، بگذار یه چیز دیگه هم اضافه کنم..»

این اهمیت دادن به اینکه اون چجوری من رو میبینه، یکمی‌زیادی هست.

خلاصه برم تا دو ماه دیگه، ماستم رو بخورم و تمرکز تمرکز تا پیروزی.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 3
  • باردید دیروز : 26
  • بازدید کننده دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 102
  • بازدید ماه : 207
  • بازدید سال : 400
  • بازدید کلی : 34056
  • کدهای اختصاصی